نوشابه خطر ابتلا به کبد چرب را ۴ برابر افزایش می‌دهد شهادت مامور پلیس در یک مزرعه کشت خشخاش در خوزستان (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) آیا خبر عفو تتلو صحت دارد؟ | واکنش وکیل امیرحسین مقصودلو به شایعات (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) «مشهد مهربان» امسال در خدمت دانش‌آموزان محروم خراسان رضوی شکایت از باغ‌وحش ارم پس از تلف‌شدن توله شیر امیرعلی اکبری (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) ترافیک فوق‌سنگین در جاده چالوس | محورهای فیروزکوه، هراز و آزادراه قزوین - رشت را انتخاب کنید (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) زلزلۀ نسبتا شدید حوالی بندر چارک هرمزگان و جزیره کیش را لرزاند + جرئیات (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی مطرح کرد: مشهد درگیر فرونشست | تهدیدی جدی برای زیرساخت‌های حیاتی زباله، مهم‌ترین معضل زیست محیطی طرقبه و شاندیز تلاش حداکثری وزارت آموزش و پرورش ساماندهی کودکان بازمانده از تحصیل تأکید وزارت آموزش و پرورش بر حذف نگاه تجاری در مدارس غیردولتی هشدار مرکز اطلاعات مالی به موسسات خیریه | خیریه‌ها ممکن است در معرض فساد قرار گیرند پلیس فتا هشدار داد: کلاهبرداری با نام سود سهام عدالت تعیین وضعیت استخدام حدود ۲۰ معلم نهضتی و پیش دبستانی تا هفته آینده (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) اعتراض جمعی از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه فرهنگیان به مصوبه سقف سنی پذیرش دانشجومعلمان گلایه مندی مردم مشهد از نحوه پاسخ گویی سامانه ۱۲۲ | انتظار پشت خط آبفا کلیاتی در مورد انرژی و مواد مغذی مورد نیاز کودکان ۱ تا ۲ ساله اهواز همچنان غرق در دود ناشی از آتش‌سوزی هوالعظیم | مسئولان اقدام مؤثری نکردند نوید بارش‌های نرمال پاییزی برای چند استان توله شیر امیر علی‌اکبری در باغ وحش پارک ارم تلف شد (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) | واکنش علی‌اکبری به خبر چه بود؟ حکم قصاص قاتل الهه حسین‌نژاد تأیید شد (۱۸ شهریور ۱۴۰۴) بعد از ورزش باید دوش گرم بگیریم یا دوش سرد؟ نظارت‎های دقیق‌تر بر کارخانه‌های تولیدکننده لوازم آرایشی بطری‌های نوشیدنی در آزمون بهداشت مردود شدند استرداد کلاهبردار ۳۵۰ میلیاردی به کشور فراسالمندی در انتظار کشور | یکی از مهم‌ترین چالش‌ها را شاخص‌های اساسی جمعیت‌شناسی است پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (سه‌شنبه، ۱۸ شهریور ۱۴۰۴) | کاهش دما از ابتدای هفته آینده
سرخط خبرها

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٦)

  • کد خبر: ۶۱۲۶۳
  • ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۲
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٦)
حجت الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| در حال رانندگی و هنگام عبور از وسط چهارراه، لحظه‌ای در خیابان سمت‌چپ، چشمم به یک کتاب‌فروشی قدیمی می‌افتد که کتاب‌های کهنه را پشت شیشه روی هم چیده است. تعجب می‌کنم، چون در این خیابان خلوت و فرعی کتاب‌فروشی سراغ ندارم. دیگر پایم به‌رفتن نمی‌رود. آرام سرعت را کم می‌کنم و دنبال جایی برای پارک خودرو می‌گردم. پس از توقف پیاده می‌شوم و با اشتیاق به‌سوی خیابان فرعی می‌روم و هنگامی‌که به جلو مغازه می‌رسم، تازه متوجه می‌شوم که پرده‌فروشی است و آنچه در چشم من عطف‌های رنگارنگ کتاب‌ها بوده، در واقع کالیته رنگ پارچه‌هاست که پشت شیشه آویزان شده است.

یکشنبه| «لطفا یک سیم ظرف‌شویی بدین!» هنوز حرفم با صاحب‌مغازه تمام نشده است که مشتری جوان می‌گوید آخوند‌ها که نباید سیم ظرف‌شویی بخرند! با تعجب نگاهش می‌کنم. از زیر ماسک متوجه لبخندش می‌شوم و می‌فهمم دارد شوخی می‌کند. وقت بیرون‌رفتن با اشاره به مکالمه کوتاهمان می‌گوید: «توی روزنوشت‌ها بنویس!»‌

دوشنبه| پیرمرد روی نیمکت کنار پیاده‌رو نشسته و چیز‌هایی برای فروختن روی زمین پهن کرده است. جلوتر که می‌روم، بساط ابزار رنگارنگش جلب توجه می‌کند؛ چکش و انبردست و پیچ‌گوشتی و آچار. همین‌که نگاهمان به‌هم می‌رسد، با دست به بساط پیش پایش اشاره می‌کند، یعنی «چیزی از من بخر!» لبخند می‌زنم و در حال گذشتن از روبه‌روی او به‌جیبم اشاره می‌کنم، یعنی پول همراهم نیست! سری تکان می‌دهد، یعنی «باشد، اشکالی ندارد!» در کمتر از چند ثانیه یک ارتباط انسانی شکل گرفته است.

سه‌شنبه| با محبت و لطف دستش را به‌نشانه احترام روی سینه می‌گذارد و به‌سرش اشاره می‌کند و می‌گوید: «شما تاج سر ما هستید!» و سپس لحظه‌ای مکث می‌کند و می‌پرسد: «جسارت نباشد، شما که با تاج مشکلی ندارید؟» می‌خندم و می‌گویم: «نه، خواهش می‌کنم، اما من که نباید بگویم شما عمامه سر ما هستید؟»

چهارشنبه| برای جلسه‌ای به یکی از خیابان‌های شلوغ مرکز شهر آمده‌ام و برخلاف تصورم حتى در کوچه‌های فرعی جایی برای پارک ماشین پیدا نمی‌کنم. چند بار خیابان‌ها را دور می‌زنم و یک پارکینگ هم گیر نمی‌آورم. همه خیابان‌ها شلوغ است. دور خودم می‌چرخم و هم دیرتر از موعد به‌جلسه می‌رسم و هم بنزین خودرو تمام می‌شود و ناچار می‌شوم بنزین بزنم.

پنجشنبه| برای رسیدن به خیابان مقصد خود میان‌بر می‌زنم و از وسط بوستانی عبور می‌کنم که در حاشیه خیابان قرار دارد. در بوستان، تعدادی جوان ایستاده‌اند و مشغول گفتگو هستند. وقتی از کنارشان رد می‌شوم، یکی‌شان چیزی می‌گوید و همه پشت سرم با صدای بلند صلوات می‌فرستند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->